من ، بابا و ديگر هيچ
ازآن روز كه تو رفتي ساحل چشمانم سراغ تو را مي گرفت ،
زمين مي گفت كه لاله ام را چيده اند،
شمع مي گفت كه پروانه ام را ربوده اند،
و دل من مي گفت كه بوته مهر و محبتم را چيده اند،
و حال انكه اي گل خوشبوي من هر كس سراغي از تو مي گرفت غنچه ات را نشانش مي دادم
چه غنچه زيبايي به زيبايي خودت ،
چه سخت است دوري غنچه از گل.
دوري از تو چه سخت است اي مهربانم
در اين سختيها چه غمها نهفته
در اين غمها چه اشكها ريخته
ودراين اشكهاچه ناله ها سر داده
و در اين ناله ها چه دل ها شكسته
و از دلي كه شكسته شد و جگري كه سوخته شد چه حاصل مي شود اي ماواي من
اگر عشق معناي اشنايي و دوستي است تو هم معناي مهر و محبتي
زمزمه عشق را مي شود با محبت جواب داد ولي زمزمه دوري از تو را چگونه مي شود جواب داد
حال كه به ياد تربت پاكت نشسته ايم اين زمزمه به گوشمان مي رسد
بهر هر درد دوايي است بجز داغ جوان ما به دردي كه بر او نيست مداوا چه كنيم
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط:
برچسبها: